کد مطلب:140209 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:226

گفتار مرحوم حاج میرزا رفیع گرمرودی در کتاب ذریعة النجاة
مرحوم حاج میرزا رفیع گرمرودی در كتاب ذریعة النجاة فرموده:

اگر سؤال شود كه خروج حضرت سیدالشهداء سلام الله علیه از مدینه به مكه و از آنجا به كوفه چه حكمت و مصلحتی داشت با اینكه آن حضرت به علم امامت و اخبار جد بزرگوارش می دانست كه گروه ظالمین او را در آن سرزمین خواهند كشت چنانچه خود حضرتش به آن نیز خبر داده بودند.

در جواب می گوئیم:

اولا: این مسئله از مسائل غامضه و مشكله ای است كه علم آن موكول به خود آنها بوده در مسئولیت ما نیست و اساسا راجع به اطلاع آن هیچ تكلیفی بر ما نمی باشد.

ثانیا: ذوات مقدسه معصومین سلام الله علیهم اجمعین چون به عقیده ما هیچ خلاف و عصیانی از ایشان صادر نمی شود چه صغیره و چه كبیره فلذا آنچه را كه می گویند یا عمل می كنند محبوب و مرضی نزد خداست بنابراین خروج حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام از مدینه مورد رضایت حق سبحانه و تعالی بوده.

ثالثا: بنی امیه لعنة الله علیهم بخاطر شدت عداوتی كه با آن حضرت داشته پیوسته مترصد بودند تا او را به قتل رسانند و حضرت خودشان می دانستند كه این كفار وی را سالم نگذاشته و در هیچ مكانی رهایش نمی كنند از اینرو فرموده بودند: اگر من در سوراخ حیوانی از حیوانات پنهان شوم بطور قطع من را بیرون آورده و می كشند.

از طرف دیگر اهل كوفه محضر مباركش نامه ها و مراسلات ارسال داشته و در طی آن امام علیه السلام را به خودشان دعوت نموده و التجاء و التماس نمودند كه آنها را


رهبری كرده و شر حاكم فاسق و فاجر و ظالم را از سر آنها كوتاه نماید از این رو آن جناب به منظور اتمام حجت بر ایشان از مدینه خارج و به مكه و سپس از آنجا به طرف كوفه شتافتند.

رابعا: در برخی اوقات از ذوات مقدسه معصومین علیهم السلام افعال و حركات معجزه آسایی صادر شده كه در طاقت بشر نبوده و اساسا فكر و اندیشه از درك و وصول به آنها ناتوان است و در سائر اوقات مطابق معمول و عادت مشی می كنند چه آنكه در غیر این صورت حكمت الهی در بعثت انبیاء و اولیاء باطل می گشت و شاهد برای گفتار روایتی است كه مرحوم صدوق آن را در علی الشرایع و اكمال الدین روایت نموده و شیخ طبرسی علیه الرحمه نیز آن را از محمد بن ابراهیم بن اسحق طالقانی باین شرح نقل كرده است:

محمد بن ابراهیم می گوید: من با جماعتی كه در بینشان علی بن موسی القصری بود نزد شیخ ابوالقاسم حسین بن روح بودیم، شخصی از بین جمعیت برخاست و محضر شیخ عرض كرد: می خواهم راجع به چیزی از شما سؤال كنم آیا اجازه می دهید؟

شیخ فرمود: از هر چیز خواستی بپرس.

آن شخص گفت: آیا حضرت حسین بن علی علیه السلام ولی خدا بوده یا نه؟

شیخ فرمود: آری

آن شخص عرض كرد: بفرمائید آیا قاتل آن حضرت دشمن خدا بوده یا نه؟

شیخ فرمود: آری

آن شخص عرض كرد: آیا ممكن است خداوند دشمن خود را بر ولی خویش مسلط كند.

شیخ فرمود: آنچه را كه به تو می گویم، بفهم، بدان كه خدای عزوجل به طور آشكار و ظهور خلق را مورد خطاب قرار نمی دهد و با خودشان تكلم نمی فرماید


منتهی پیغمبری را از جنس خودشان كه بشر باشد برانگیخته تا او واسطه بین حق و خلق باشد چه آنكه اگر پیامبران و رسولان را از صنفی دیگر برمی گزید مردم از آنها نفرت و دوری می جستند و دستورات الهی را از ایشان نمی پذیرفتند، پس چون پیامبران بسوی خلق مبعوث شدند و از جنس خودشان بودند بناچار همچون ایشان طعام خورده و در بازارها راه رفته و حركات و سكناتشان مانند سایر بشر و انسانها می باشد و این معنا سبب شد كه مردم به ایشان گفتند: شما مثل ما هستید لذا ما فرامین و دستورها را از شما نمی پذیریم مگر آنكه معجزه ای ارائه دهید تا بدینوسیله بدانیم شما انسانهای ویژه و خاصی هستید غیر از ما، پس حق تعالی در دست پیامبرانش معجزاتی قرار داد كه بشر از اتیان مثل آنها عاجز و ناتوان بود مثلا معجزه طوفان را به برخی داد كه به واسطه اش طاغیان و سركشان را غرق فرمود و بعضی دیگر را چنان قرار داد كه وقتی خود را در آتش انداخت بجای اینكه آتش او را طعمه خود كرده و بسوزاند برایش سرد و سالم گردید و پاره ای را چنان معجزه عطاء فرمود كه از سنگ سخت شتری را بیرون آورد و در پستانش شیر قرار داد و برای بعضی دیگر دریا را شكافت و سنگ را منفجر ساخت و از آن چشمه را روان ساخت و عصایش را كه چوب خشكی بود به اژدها مبدل ساخت و آن اژدها تمام سحر سحره و جادوگران را بلعید و ببرخی دیگر این معجزه را ارزانی نمود كه كورها را بینا ساخته و مبتلایان به مرض برص را شفا می داد و برای پاره ای دیگر ماه را دو حصه نمود و بهائم و چهارپایان را وادار كرد كه با او صحبت كنند و...

پس چون انبیاء عظام این معجزات را آورده و خلق از اتیان نظیر آنها عاجز و ناتوان ماندند تقدیر الهی بر این قرار گرفت و حكمتش اقتضاء نمود كه انبیاء را با داشتن این معجزات در حالی غالب و در حالی دیگر مغلوب قرار دهد زمانی قاهر و در وقتی دیگر مقهورشان نمود زیرا اگر در تمام احوال غالب و قاهر بودند مردم


به خدائی آنها معتقد می شدند و از طرف دیگر مقدار صبر و تحملشان بر بلایا و محنت ها معلوم نمی گردید لذا خداوند منان حال ایشان را مانند حال دیگران گردانید تا در موقع بلا و محنت صبر از خود نشان دهند چنانچه ایشان را همچون انسانهای دیگر از نعمت عافیت و سلامتی بهره مند نمود و بر دشمنانشان غالب گرداند تا شكر این لطف الهی را بجا آورند و در همه احوال متواضع بوده واظهار كبر و بزرگی ننمایند و نیز مردم بدانند كه ایشان خالقی دارند كه او آفریننده و مدبر ایشان می باشد.